
احساس مسئولیت، مشارکت و تربیتمحوری
اهمیت کار فرهنگی در مدارس پیش از انقلاب و دههی آغازین انقلاب
وقتی به مطالعهی کنشگران انقلابی و پساانقلابی میپردازیم، مدارس یکی از مهمترین کانونهای انقلابی پیش و پس از «انقلاب کبیر اسلامی» بوده است، که هم در فرآیند تبلیغ و نیروگیری انقلابیون محوریت داشته، هم مهمتر از آن در فعالیتها و خودکنشگری انقلابی نقش مؤثّر و منحصر به فرد و مستقیم داشته است.
ضرورت انتقال محتوای انقلاب و تربیت نیروی انقلابی در دههی پنجاه و شصت، عدم وجود رسانههای قوی در دست انقلابیون ما قبل از پیروزی انقلاب، خطرات جدی پیش روی انقلاب و ترس از اتفاق افتادن سرنوست انقلابهای مشابه مانند الجزایر برای انقلاب کبیر اسلامی، وجود بازماندههای رژیم طاغوت در مدارس و فرایند طولانی تصفیهی آنها و اصلاح متون درسی و ساختار آموزش و پرورش، برنامهریزی گستردهی ضد انقلاب و گروهکهایی مثل مجاهدین خلق در مدارس و… احساس تکلیف انقلابیون به نقشآفرینی مستقیم در پیشبرد انقلاب و… همه و همه اهمیت دوچندانی به مدارس در سالهای منتج به پیروزی و دههی اول انقلاب کبیر اسلامی میداد.
احساس مسئولیت برای نقشآفرینی مستقیم در فرآیند پیشبرد انقلاب
به صورت خلاصه میتوان احساس مسئولیّت برای نقشآفرینی مستقیم در فرآیند پیشبرد انقلاب و کادرسازی برای انقلاب را مهمترین ویژگیهای این دوران نامید. انقلابیون دههی شصت، به دلیل مردمی دیدن انقلاب و احساس مسئولیت برای تدوام انقلاب، خود را بخشی از این فرآیند میدیدند. به دنبال مشارکت در این فرآیند بودند، منتظر نهادهای حکومتی نمیماندند. تبلیغ در مدارس، به ویژه برای دانشجویان، بخشی از کنشگری انقلابی بود، خود را ملزم به حضور و توجیه مخاطب و تولید محصول از جنس نمایشگاه، جزوه، کتابچه، کتاب، نوار کاست، بیانیه و… میدیدند. اساساً کار فرهنگی در محیطهای مختلف یک ارزش جدّی به حساب میآمد و مدارس جزو مهمترین آنها به شمار میآمد.
مشارکتمحوری و تربیتمحوری نه آموزشمحوری
از سوی دیگر این برنامهها مشارکتمحور بود؛ به این معنا که نگاه سیطره انداخته بر آن بیش از آنکه آموزشی باشد تربیتی بود. تلاش میشد تا فرد با مشارکت در برنامهها یا فرآیندهای انقلابی و… تربیت شود و آموزشها ضمن این موارد اتفاق میافتاد. استفاده از هنرهای نمایشی، سرود، کارهای بیرون مدرسهای (نظیر صدها اجرای گروههای سرود امور تربیتی خرمآباد در جبههها، اجرای گروهای سرود مدارس تبریز در نمازهای جمعه و تشییع شهدا و سایر محیطهای مردمی)، تولید محتوا از خود دانشآموزان و… ویژگیهای آن دوره به نسبت هنرها و تکنولوژیهای رایج آن دوره بود.
مردمی بودن
این مشارکتمحوری و احساس مسئولیّت موجب شده بود، تا هم متولّیان کار فرهنگی در مدارس از بین مردم و اقشار فرهیختهی انقلابی برخیزند، هم مردم و خانوادهها از این حرکتها استقبال کنند، هم خود دانشآموزان نه به عنوان صرف مخاطب منفعل و گوش شنوای صرف که به عنوان کنشگر در این فرآیند دخیل شوند. فرآیند تولید، توزیع و مصرف هر سه به صورت مردمی شکل میگرفت و مستقیماً اثر میکرد. مشارکت بیشتر دانشآموزان در فرایندهای انقلابی و حتی فرآیندهای انقلابی پرهزینه مثل دفاع مقدس خود یکی از بهترین نمودهای توفیق این حرکتها بود. حرکتهایی که به تبع شرایط سنی دانشآموزان عمق خانوادهها را تحت تأثیر قرار میداد و اثر مستقیم در تربیت انسان انقلاب اسلامی میگذاشت.
افول کار فرهنگی در دههی هفتاد و هشتاد
بروکراتیزاسیون انقلاب و تلاش برای دیوانی کردن فرآیند انقلاب و تبلیغ، مشارکتزدایی و بسیجزدایی از مردم، ترویج روحیهی اشرافی و فرهنگ تودهای مبتنی بر زندگی روزمره، اولویت دادن به رشد مادی در کشور، سیاستزدایی از کشور و محیطهایی مثل مدارس و دانشگاه، از بین رفتن گزینش به صورت جدی و نظامیافته در کشور و آموزش عالی و مراکز تربیت معلم، رویکرد از بالا و آموزشی پیداکردن به کار فرهنگی و پرورشی در مدارس، ضد ارزش شدن کار فرهنگی و اتفاقات افتاده در دههی شصت و محوریت یافتن رشد اقصادی و توسعهی مادیگرا، تغییر متون درسی در کشور در راستای سیاستهای اقتصادی و فرهنگی اتخاذ شده و… عناصر مهمی در تضعیف کار فرهنگی در مدارس بود، که در انتهای دههی هفتاد با رواج نگاه سیاسی و انتخاباتی به مدارس، ایجاد تشکلهای موازی تشکلهای انقلابی مثل سازمان دانشآموزی با وجود تشکلی مانند انجمن اسلامی دانشآموزی و کارهای فوق برنامه، محوریت یافتن پول و مدارس غیرانتفاعی و تغییر مخاطبین کار فرهنگی از مدارس عادی و مخاطبین قشر متوسط به پایین به سمت مدارس غیر انتفاعی با اقشار متوسط به بالا با محویت پول و گونهی خاص مدارس انجمن حجتیهای، محوریت یافتن کنکور و ورود به نظام آموزش عالی در مدرسه و درسمحوری مبتنی بر کنکور، گسترش ابزار ارتباطات جمعی و پر کردن وقت کودک و نوجوان با فیلمها و بازیهای رایانهای در خانه، تفکیک ارتباط مسجد و مدرسه و دانشگاه و عدم جذب فعالان فرهنگی و دانشجویی و طلبه به کار فرهنگی در مسجد و… در افول فعالیتهای فرهنگی در مدارس موثر بود. تعطیلی معاونت پرورشی تیر خلاصی به تمام این حرکتها بود. این شرایط کار را به جایی رساند که بدنهی دانشآموزی اکنون در بحران به سر میبرد. آمار تکان دهندهی مسائل اخلاقی و جنسی در مدارس، آمار دهشتناک نوع نگاه به نظام و به صورت نمونه خسارتدیدگان دانش آموزی فتنه در شهر تهران و حتی آمار اعلام آمادگی برای جاسوسی برای کشورهای بیگانه، پر شدن دانشگاها با فارغالتحصیلان مدارس غیرانتفاعی و انجمن حجتیهای و افول جدی فعالیتهای دانشجویی به تبع آن زنگ خطر جدی را در مورد وضعیت کار فرهنگی در مدارس در شرایط فعلی به صدا در میآورد.
چه باید کرد؟
1. احیای احساس مسئولیت در اقشار مختلف مرم و انقلابیون نسبت به کار فرهنگی در مدارس و بازگشت نخبگان دانشجو و طلبه و فعالان فرهنگی به مدارس در قالب وقت گذاشتن مستقیم یا تولید محصول فرهنگی متناسب با فهم دانشآموزان یک نیاز جدی است. (بسیاری از محصولات فرهنگی متناسب با فهم و شرایط سنی دانشآموزان نیست. مثلاً بسیاری مستندها میتواند با کاستن از کمیت و طول و همینطور سادهتر شدن سناریو و روایت، نسخهی دانشآموزی پیدا کند. حرکتهای خوبی نیز به صورت نمونه در بازیهای رایانهای، تولید لوازمالتحریر انقلابی مثل دفاتر ایام و لوازمالتحریر ثنا و ثمین و… کلید خورده است.) این ارتباط میتواند به بخشی ازفعالیتهای دانشجویی مثلاً به صورت دورهای تبدیل شود، تشکلهای دانشجویی و جمعهای طلبگی باید به صورت منظم برای مدارس خاص برنامه بریزند. (توضیح آن که ابتدای انقلاب یکی از برنامههای ثابت فعالان دانشجویی چه به صورت فری و چه تشکیلاتی، برنامهریزی برای مدارس بود، مثلاً انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران برای مدارس بستهی فرهنگی و نمایشگاه تولید میکرد و حتی برای برگزاری آن از مدارس یا آموزش و پرورش هزینههایی میگرفت. فارغ از این که اکثر این فعالان به صورت معلم و فعال فرهنگی شخصاً در مدارس و کارخانهها و مساجد و… حضور مییافتند.) همزمانی ایام تعطیلات دانشگاهی و مدرسهها فرصت کلید زدن حرکتهای قرارگاهی و اردوگاهی و وقتگذاری بیشتر فعالان دانشجویی و فرهنگی را فراهم میکند.
2. نباید در انتظار حرکت نهادهای مسئول ماند و باید فعالان دانشجوی و فرهنگی مستقیماً وارد عمل شوند. گرچه مطالبهگری از نهادهای مسئول خود یک مسئلهی جدی است که تاکنون در این زمینهی خاص مورد غفلت قرار گرفته است.
3. محوریت یافتن مشارکتمحوری و فرآیند تربیتی به جای آمورشی که به صورت ویژه باید در قالب فعّال کردن تشکلهای دانشآموزی انقلابی و مشخصاً بسیج و انجمن صورت بگیرد. وضعیت بسیج دانشآموزی اسفبارتر از انجمن است و صرفاً به عضویت و کارهای روتین و اردوی راهیان نور و شرکت در فلان رژه در شهرستانها محدود شده است. باید رویکرد آموزشمحوری و ایجاد چند کلاس فوقبرنامه برای انتقال محتوای دینی یا کار فرهنگی در مدارس به رویکرد تربیتمحوری و راه انداختن خود فعالان دانشآموزی برای کار فرهنگی و سیاسی در مدارس تغییر کند. استقبال از برنامههای مشارکتمحور به صورت ویژه خود را در اردوهای راهیان نور و بالاتر از آن اردوهای جهادی نشان داده است. از سوی دیگر هویت جمعی یافتن حلقههای دانشآموزی انقلابی به عنوان یک راهبرد جدی مورد توجه قرار گیرد.
4. البته این مشارکتمحوری الزامات دیگری مثل توجه به محتوا، محصور نشدن در مدارس و توجه به فعالیتهای بیرون از مدارس (نظیر نقشآفرینیهای دههی اول انقلاب گروههای سرود و تئاتر و انجمنهای اسلامی و…)، ارتباط با فعالین جبههی فرهنگی انقلاب در سطح ملی و در سطح منطقهای با فعالان دانشآموزی و فعالان پرورشی در مدارس، ارتباط با بدنههای مردمی، ارتباط با محرومین، یاد دادن الگوهای کارها و ایجاد حافظهی سازمانی، دغدغهسازی منظم از سوی فعالان و رسانههای فراگیر ملی، قائل شدن امتیازات در فرآیندهای ارتقاء به سطوح عالی، راهاندازی رسانههای مرتبط و پاسخگویی به نیازهای این فعالان و… را به همراه دارد.
5. احیای ارتباط مسجد ـ مدرسه در مناطق و برنامهریزی فعالان مسجد هر منطقه یک عنصر جدی است که رهبر معظم انقلاب دو سال پیش در پیام به اجلاس سراسری نماز به آن تأکید کردند. این موضوع، مسئلهی مهمی است که هم از پایین باید به سمت آن رفت هم از بالا باید به صورت یک سیاست پیگیری شود.
6. محوریت یافتن کار فرهنگی روی مدارس عادی و عدم گذاشتن همهی تخم مرغها در سبد مدارس غیرانتفاعی عنصر مهم دیگری است؛ گرچه استفاده از ظرفیت مدارس غیرانتفاعی تا اصلاح شرایط کنکور نیز نباید فراموش شود، اما وضعیت فعلی که مدارس عادی کاملاً لخت است و در اولویت نیست و مدیران هم از برنامهریزی برای آن استقبال نمیکند باید تغییر یابد.
6. از لوازم رویکرد مشارکتی، استراتژی سیاستزایی در مداس است. بالا بردن سن انتخابات و جلوگیری مدیران مدارس از کار سیاسی در مدارس که بعد از مسائل دوم خرداد و سوءاستفادهی اصلاحطلبان، بهانه برای مدیران محافظهکار بعدی ایجاد کرد، باید تغییر کند. به جای رویکرد امنیتی و تهدیدمحور باید به سمت رویکرد فرصتمحور رفت و ضمن باز کردن بازار کار فرهنگی و سیاسی در مدارس برای برنامهریزیهای مردمی و تشکلهای مردمی و دانشجویی انقلابی عنصر مهمی است که میتواند پازل آن با تغییر بعضی قوانین مثل سن انتخابات تکمیل شود. به تصریح مقام معظم رهبری در هنگام راهاندازی اردوهای جهادی، جوان احتیاج به هیجان دارد.
7. از الزامات رویکرد مشارکتمحور، ایجاد قالبهای فرهنگی است که خود بچههای دانشآموز به عنوان کنشگر در آن نقشآفرینی کنند. در ابتدای انقلاب قالبهایی مثل سرود، تئاتر، پخش اعلامیهها و محصولات فرهنگی در محیط عمومی و… مورد استفاده قرار میگرفت، اکنون باید ضمن استفاده از بعضی از این گونههای مختلف هنری، قالبها و عرصههای جدید حقیقی و مجازی برای نقشآفرینی منسجم دانشآموزان گشود. یکی از این عرصهها میتواند روی آوردن به فعالیتهای خیریه و تکاثرستیزی از منظر انقلابی باشد. مطالبهگری نسبت به وضعیت و ضرورتهای فعلی کشور با نگاه آرمانی یکی دیگر از این لوازم است که میتواند ظرفیت دانشآموز را فعال کند.
8. از الزامات تولید محصول برای فعالان دانشآموزی، راهاندازی جدی شبکهی توزیع در مدارس است، که باید با در نظر گرفتن شرایط مالی دانشآموز، هم در نوع محصول تولیدی هم در گونههای مختلف توزیع و احیای سنتهای امانت و… پیگیری شود. تجربهی اکران مردمی عمار در مدارس یکی از رویکردهای جذاب است که باید به صورت گستردهتر مورد توجه قرار بگیرد.
نظرات